مرامنامه مصطفی تاج زاده / مسعود قریشی




در این مقال قصد آن است که با سیری در گفتار و نوشتار مصطفی تاجزاده، خطی مشی سیاسی-اجتماعی این عزیز در بند استخراج شود. تاجزاده که در دوران ۸ ساله دولت اصلاحات، مسئولیت های متفاوتی از جمله معاونت سیاسی وزارت کشور و مشاورت رییس جمهور را بر عهده داشته، در بی دادگاههای اخیر به طور ضمنی متهم به برنامه ریزی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شده است. این توهمات که ریشه ای جز کینه های شخصی کودتاچیان از آگاه سازی جامعه توسط اصلاحطلبان در دوران اصلاحات ندارد، برگ ننگینی در دفتر بی دادگاههای تاریخ بشریت می باشد. بی دادگاهی که در آن متفکران غربی معاصر از هابرمارس گرفته تا جان کین متهم می شوند. همه دنیا متهم به برنامه ریزی برای براندازی جمهوری اسلامی می شوند الا براندازان اصلی آن!

جرج بوش بعد از اتفاقات ۱۱ سپتامبر در سخنرانی خودسوالی را مطرح کرد که بسیار بجاست امروز حکمرانان ایران مشابه آنرا از خود بپرسند. او پرسید چرا اینها (طالبان و القاعده و حامیان آنها در حملات) از ما متنفرند؟ هر چند او به این سوال ‍پاسخ نداد و با سیاست های غلط دنیا را متنفرتر کرد. امروز حاکمین ایران نیز باید متشابها از خود ب‍پرسد، چرا ما این همه مخالف داریم؟ و جواب آنرا باید در رفتارهای ۳۰ سال گذشته خود جستجو کنند نه در شکستن آینه انتقاد در محکمه ای که قضا را به سخره سیاسی کاری گرفته است.

در اینجا قصد داریم که برای تنویر افکار عمومی و رسوایی هرچه بیشتر کودتاچیان و دادگاههای نمایشی ایشان، مصطفی تاجزاده را از زبان خود او و به تایید نوشته هایش، نه به اقرار به زور از عده ای انسان بی گناه، به خوانندگان بیشتر بشاناسانیم. باشد که سیه روی شود هر که در او غش باشد.

۱- اعتقاد به اصلاحات از درون و تعیین سرنوشت جامعه از طریق انتخابات:
تاجزاده از آن دسته از نیروهای اصلاحطلب ثابت قدم است که به کرات در نوشته های خود صریحا بر اصلاحات از درون نظام موجود تاکید کرده و هر گونه شیوه ای را که منجر به نا امنی کشور و تهدید تمامیت ارضی آن شود، رد می کند. او انتخابات را تنها راه جامعه در تعیین سرنوشت خود می داند. به عنوان نمونه می توان به یادداشت او به عنوان « عبور از خاتمي يا عبور از ملت؟» در نشریه آیین مورخ مهر ماه ۱۳۸۵ اشاره کرد. آنجا که با نقد طرفداران شعار عبور از خاتمی می گوید: «معناي دقيق "عبور از خاتمي" روشن شد: استقرار دموكراسي در ايران با حمايت‌هاي معنوي و عملي نومحافظه‌كاران مستقر در كاخ سفيد، آن هم پس از مشاهدة وضعيت عراق و افغانستان! {...} بارها گفته شد در جوامعي كه حكومت در تمام زمينه‌ها مسئوليت دارد و از امكانات مالي مستقل از ماليات شهروندان (درآمدهاي منفي) بهره‌مند است و اكثريت مردم به دهان و دست دولت چشم دوخته‌اند و نهادهاي مدني (احزاب، اتحاديه‌هاي صنفي، مطبوعات آزاد، ‌NGO ها و ...) ضعيف‌اند، انتخابات بزرگ‌ترين و گاهي تنها مجراي اعمال حاكميت مردم بر سرنوشتشان است و نافرماني مدني يا هر نوع راهبرد ديگري نمي‌تواند جايگزين آن شود.»

در همان یادداشت در مخالفت با براندازی، انقلاب های اجتماعی کلاسیک یا مخملی و تاکید دوباره بر استفاده از انتخابات برای استقرار دموکراسی در کشور، در پاسخ به طرفداران تحریم انتخابات می گوید: « چنانچه نتوانيم با مناسبات و واقعيات موجود، دموكراسي كامل را در ايران محقق كنيم، آيا عاقلانه آن است كه در پي براندازي و آغاز كردن راه از نقطة صفر باشيم يا بهتر آن است كه با تثبيت پيروزي‌ها و دستاوردها، از فضا استفاده كنيم و براي گسترش و عمق بخشيدن به مؤلفه‌هاي مردم‌سالاري،‌ پيشرفت علمي، فني و اقتصادي بكوشيم و به تقويت نهادها بپردازيم؟ آيا از نظر آنان {طرفداران تحریم انتخابات}، انفعال و بي‌عملي شهروندان به اميد بروز انقلاب اجتماعي كلاسيك يا مخملي و يا دخالت خارجي راه نجات و استقرار دموكراسي است؟»

۲- سیاست ورزی شرط لازم در پاسخگو کردن ارکان قدرت:
بسیاری بالخصوص نسل جوان، مصطفی تاجزاده را یکی از مروجین سیاست ورزی در ایران می شمارند. او در بسیاری از یادداشت ها و سخنرانی های خود سیاست ورزی و نقد قدرت در چارچوب قانون اساسی را تنها راه حل عملی برای میل به دموکراسی و پاسخگو کردن قدرت در برابر جامعه می داند. در همین زمینه می توان به همان شماره مجله آیین اشاره کرد. در جاییکه تاجزاده کلام خود را با این عبارات نتیجه گیری می کند: « تداوم سياست‌ورزي اصلاحي شرط لازم پاسخگو و كارآمد شدن اركان حكومت، تقويت نهادهاي مدني و جامعة مدني، تأمين حقوق مدني، سياسي، اجتماعي و فرهنگي شهروندان، افزايش اعتبار جهاني ايران، بهبود وضعيت معيشتي مردم، حرفه‌اي شدن سياست‌ورزان و ورود گروه جديدي از نيروها و گرايش‌ها به درون حكومت است.»

۳- ترویج و نهادینه کردن هنجارهای دینی و فرهنگی با رشد آزادی های اجتماعی:
تاجزاده بارها به صراحت اعلام کرده است که هنجارهای دینی و فرهنگی را نمی توان به زور در جامعه ترویج کرد. در بسیاری از مقاطع با محکوم کردن روش های سرکوب اجتماعی و برخوردهایی که با قشر جوان در حوزه امور اجتماعی صورت می گرفت، هشدار می داد که این روش ها تنها باعث فراری شدن قشر جوان از فرهنگ دینی می باشد. او با تجربه ای که در حوزه فرهنگ در دوران وزارت سید محمد خاتمی در ارشاد کسب کرده بود، اعتقاد داشت که برای رشد فرهنگ اسلامی باید جامعه بالخصوص قشر جوان آن با آرامش خاطر با فرهنگ غنی اسلامی آشنا شوند و از آنجا که این فرهنگ با سرشت و ذات انسانی ما آشناست، بی شک نهادهای ‍پاک در مواجهه با آن، جذب این فرهنگ انسان ساز خواهند شده ولی اگر همین دین با زور بخواهد همه انسانها را هدایت کند، چه بسا توسط همان نهادهای ‍پاک متهم به بی عدالتی و ستمگری شود که این امر سبب کوچ فوج قوج از دین می شود. او تحقق عملی این ایده را در جامعه ترکیه امروز می دانست و در یادداشتی با عنوان «حجاب اسلامی در ترکیه» می نویسد: « {اصلاحطلبان} ضمن تأكيد بر حجاب اسلامي به عنوان يك حكم ديني و ضرورت ترويج آن، همگي با اين تغيير {(آزادی زنان برای استفاده از حجاب در دانشگاهها)} موافقند. البته گروهي از آنان آزادي را در مجموع به سود گسترش حجاب و تقويت هنجارهاي اسلامي ارزيابي مي كنند ،كما اينكه در تركيه و ديگر كشورهاي جهان ، با وجود آزادي شاهد رشد حجاب و هنجارهاي اسلامي هستيم . به باور آنها هنجارهای دینی و فرهنگی را نمی توان با زور احیا،ترویح ونهادینه کرد.»

۴- تاکید بر آزادی سیاسی به عنوان یکی از اصلی ترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران:
این اسیر سرفراز اصلاحات بارها در سخنرای های خود اعلام کرده است که مردم قبل از انقلاب آزادی اجتماعی داشتند و آنچه جامعه را به انقلاب و سرنگونی شاه واداشت، جو بسته و خالی از نقدی بود که شاه بر جامعه حاکم کرده بود. او با اشاره به جو پلیسی و اطلاعاتی قبل از انقلاب به حاکمان کنونی یاد آوری می کرد که یکی از شعارهای اصلی انقلاب ۵۷ درخواست جامعه ای آزاد بود: «در این چهار سال گفته‌اند اگر زنان چكمه بپوشند بد است ولی اگر سیاسیون چكمه بپوشند بد نیست و متاسفانه فضای امنیتی و پلیسی بسیار بدی در دانشگاه‌ها ایجاد كردند و اگر قرار بود در كشور فضای امنیتی باشد كه دیگر به انقلاب نیازی نداشتیم و متاسفانه كار به جایی رسیده است كه لفظ آزادی از دهن دوستان افتاده است».

۵- یکی از موارد اتهامی اصلاحطلبان، همکاری با رسانه هایی نظیر «بی بی سی» و «وی او ای» برای هدایت اجتماعات مردمی است. نکته قابل توجه این است که مصطفی تاجزاده در طول دوران فعالیت سیاسی اش حتی یک مصاحبه با هیچ نشریه یا رسانه خارج از ایران انجام نداده است. حتی وقتی بسیاری از همفکران ایشان مشغول به مصاحبه با شبکه تلویزیونی هما (مجری داریوش سجادی) شدند او به بهانه های مختلف به مصاحبه تن در نداد تا در چنین روزی حتی با بی انصافی هم نتوان او را متهم به ارتباط با خارج از کشور کرد.

۶- ترقیب نسل جوان به مشارکت در ساخت آینده کشور: تاجزاده از جمله اصلاحطلبانی بود که رابطه خوبی با جوانان و دانشجویان برقرار می کرد و تمامی تلاش خود را برای انتقال تجربیاتش به این نیروها انجام میداد. یکی از دلایل ناموفق بودن دولت موقت مرحوم مهدی بازرگان را همین عدم اهمیت به جوانان و دانشجویان در مقطع ابتدایی انقلاب می دانست. در جمع های دانشجویی همیشه تاکید می کرد که با بالا بردن روحیه انتقاد و کار جمعی مستمر، جوانان می توانند آینده روشنی را یرای ایران تامین کنند. دیدگاه جوانان را بسیار با دقت گوش می داد و با پشتکار سعی در واقع بین کردن جوانان ایده آلگرا داشت. تاجزاده تنها اصلاحطلبی بود که برای پاسخگویی به ایراداتی که جبهه دانشجویی به جریان اصلاحات وارد می دانست، علارغم بسیاری مخالفتهای هم حزبی هایش، با علی افشاری پای میز مناظره نشست.

۷- اعتقاد به سازگاری دین اسلام و دموکراسی و حقوق بشر: تاجزاده معتقد بود که اسلام ناب که انقلاب اسلامی بر پایه آن شکل گرفته است منافاتی با دموکراسی و حقوق بشر ندارد و این قرائت های طالبانی از آن است که چهره اسلام را خشن و آزادی ستیز می سازد. او در آخرین یادداشت خود قبل از بازداشت در تشریح رفتارهای حسین شریعتمداری می گوید: «هيچ كس به اندازه پيامبران ابراهيمي منادي آزادي و عدالت و حرمت و كرامت و حقوق انسان‌ها نبوده‌اند. اسلام سرآمد اديان توحيدي است و در آن انسان به ماهو انسان مورد تكريم واقع شده است. بنابراين بايد به نام اسلام و انقلاب اسلامي پاسدار حرمت، كرامت و حقوق شهروندان باشيم و تقسيم ايرانيان به شهروندان درجه يك و دو، خودي و غيرخودي كردن آنان و نقض حقوق اكثريت ملت به نام مبارزه با آمريكا و اسرائيل با ماهيت اسلام و انقلاب اسلامي و وعده‌هاي امام ناسازگار است.»

۸- سلامت اخلاقی و اقتصادی: به عنوان یک مسلمان معتقد و عمیق، مصطفی تاجزاده بر سلامت اخلاقی و پاکدستی اقتصادی تاکید داشت. کسانی که او را از نزدیک می شناسند همگی به ساده زیستی او صحت می گذارند و می دانند که آنقدر پاکدست بود که حوزه خصوصی زندگی اش از حیات خلوت بسیاری کوچکتر است.

۹- وسواس ویژه در رابطه با حق الناس: همانطور که در شکایتش از جنتی در مورد ابطال ۷۰۰ هزار رای شهروندان تهرانی در انتخابات مجلس ششم، اعلام کرده،‌ تاجزاده در پرداخت حق الناس بسیار دقیق بود. در روابط خصوصی خود نیز هر از گاهی از دوستانش طلب حلالیت می کرد و این مطلب را در مصاحبه نیمه رسمی خود که حدودا دو سال پیش با یک نشریه دانشجویی انجام داد، تکرار می کند: «از مردم حلاليت مي طلبم. چون فكر مي كنم خدا همه چيز را مي بخشد جز حق الناس». بارها به احمد جنتی هم نوشت و گفت که این حق الناس را باید بپردازد و راه گریزی از آن نیست.

۱۰- صداقت در گفتار و عمل: اصلاحطلب واقعی را آن می دانست که نان به نرخ روز نمی خورد و حاضر است که با شجاعت در عمل بصیرت نظری خود را ثابت نماید.

امروز اینها را برای مصطفی تاجزاده می نویسیم که بماند، و کودتاچی بداند، که تا ایران مصطفی ها دارد، با ظلم و ارعاب، حکمرانی، هرگز نتواند، نتواند.

صبر و استقامتش در این مبارزه روزافزون باد.

1 comments:

ناشناس گفت...

http://www.opendemocracy.net/article/iran/iran-s-ocean-of-dissent

“Tajzadeh, in entering the hearts of many Iranians”

The symbol
Mostafa Tajzadeh, another prominent detainee, was a member of Iran's government during the presidency of Mohammad Khatami (1997-2005). An especially low period in that administration's history was the violent assault on Tehran University's dormitory on 9 July 1999, following the nationwide student protests. When news of the attacks broke, Tajzadeh went to the dormitory and by all accounts bore the brunt of the students' anger; his reformist government was blamed for failing to deliver on its promises and even to defend the safety of the students who had helped it come to power. Tajzadeh, unwelcome as he was, refused to leave and remained with the students; many believe his presence averted a further attack.
In September 2000, the basiji officer Mohammad Reza Naghdi delivered a speech in which he recalled with pride his role in crushing the student dissent. He proclaimed that he would hunt down all that insult the supreme leader, Ayatollah Ali Khamenei, and that in doing so he was "implementing God's orders". Naghdi's name is connected to many subsequent violent onslaughts on civil liberties, an achievement marked by his appointment in October 2009 as the basij militia's overall commander.
Mostafa Tajzadeh, in entering the hearts of many Iranians (including the unlikeliest of people), has received another kind of honour. I have heard heartfelt tales from emotional young people about Tajzadeh's heroics in captivity. Whether these are fact or fiction (or something in between), his moral example seems to have the capacity to inspire in many of their generation a growing conviction in their ability to bring about change in the future.

ارسال یک نظر